مبل چرم مشكي

را زندگي كن

مبل چرم مشكي

۲ بازديد

دانلود آهنگ يك و دو و سه از فتانه در بين اتاقا رو محكم به هم كوبيدم، سرمو بالا آوردم و آرتا رو تكيه زده به ديوار ديدم. بي توجه به آرتا، پليورمو از تنم بيرون كشيدم. حرفاي مريم غرور و غيرتم رو نشونه گرفته بود. هنوزم نفسام به خاطر مجادله ي دقايق پيشم سنگين بود. آرتا با دقت حركات منو دنبال مي كرد. صداش به گوشم رسيد: معلومه چه خبرتونه؟ صداتون كل ساختمونو گرفته. بچه ها ترسيده بودن. خودمو پرت كردم روي مبل: يه كم بحثمون شد. راه گرفت به سمت در:يكم؟ به اين همه داد و فرياد ميگي يكم؟ فقط خيره نگاهش كردم: بيا تو اتاقم با هم حرف بزنيم. بازم مثل هميشه جدي گفت، جوري كه نه نتونم بيارم. تيشرتي كه روي زمين انداخته بودم،پوشيدم و به اتاق آرتا رفتم. تكيه به چارچوب در زدم، دستامو چليپا كردم. حوصله نداشتم، مريمم كه جنگ اعصاب راه انداخته بود، تحمل بحث جديدي نداشتم: حرفتو بگو. اخم در هم كشيد، اشاره به مبل كرد: بيا بشين، حرفام طولانيه. نفسمو بيرون دادم و روي مبل چرم مشكي نشستم. آرتا دستشو تكيه گاه تنش كرد: اين چندروز فكراتو كردي؟ تصميمت رو براي زندگيت و مريم گرفتي؟ سرمو بين دستام گرفتم، وقت بهتري پيدا نكرده بود براي سين جيم كردنم: هنوز تصميم خاصي نگرفتم، اما فكر نكنم با مريم به جايي برسيم. فقط نگاهم كرد، خودم مجبور شدم توضيح بدم: نميدونم دليل رفتارام چيه، گاهي دلم ميخواد براي هميشه كنار خودم داشته باشمش. يه موقعهاييم مثل الان هوس ميكنم، يه دل سير كتكش بزنم و از خونه پرتش كنم بيرون. ابرويي بالا انداخت: پس تمايلي كه نسبت بهش داشتي چي؟ سوالهاي سخت مي پرسيد، سوالهايي كه خودم پاسخشو نميدونستم: نميدونم شايد همون هورمونهاي مردونه اي باشه كه پايين و بالا ميشه. دستاشو به هم گره زد: يعني فهميدي كه حست نسبت بهش عشق و دوست داشتن نيست. مردد سرمو بالا آوردم و به نشونه ي تاييد تكون دادم، اما شك داشتم كه جوابم حقيقت داشته باشه. من آريا نميتونستم درست تصميم بگيرم. پرسيد:

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.