صورتهاي فرشته مانند

۲ بازديد

دانلود آهنگ چاه مكن از فتانه چشمي گفتم و گوشيو قطع كردم. هيچ چيز فرق نكرده بود، فقط دلتنگي من براي آريا بيشتر شده بود. توي خلوتم مي تونستم اعتراف كنم كه دوستش دارم، با تموم بدي ها دوستش دارم. آريا دود سيگارو به بيرون فرستادم، حتي يه لحظه هم نمي تونستم از فكرش بيرون بيام. چهره ي نازش جلوي چشمام رژه مي رفت. با خودم گفته بودم دوري از مريم، احساس قوي خواستنشو از بين ميبره اما به 24 ساعت نرسيده اين حس قويتر و قويتر شده بود. تموم سلول هاي بدنم خواستنشو فرياد ميزدن و من براي تسكينشون سيگار به ريه هام مي فرستادم؛ اما هيچ تاثيري نداشت اين دود كردنها، اين مسافرت، حتي سر زدن به كارخونه ي پدري، فقط ميخواستم در كنار مريم آروم بگيرم، فقط ميخواستم مريمو بين بازوهام بگيرم. واقعا هوس بود؟ چه هوسي اينقدر قوي بود كه منو سرگردون و حيرون يه دختر ميكرد؟ ميدونستم بعد از برگشتمون آرتا روي حرفش ميمونه براي روشن كردن تكليف مريم. ميتونستم اجازه بدم؟ مي تونستم اجازه بدم دليل زندگيم رو ازم جدا كنن؟ مي تونستم بايستم و جدا شدن اميد جديد زندگيم رو ببينم؟ انگشتام مشت شد، فكر جدايي از مريم با غيرت من بازي مي كرد. با جدايي من از مريم، بدون شك راه براي باربد باز ميشد. باربدي كه هر اخلاقي داشت، هر كثيف كاري كه داشت به زن شوهردار كاري نداشت، مرام داشت، نامرد نبود. پس چرا به مريم من علاقه پيدا كرده بود؟ چي توي نگاه مريم ديده بود كه نميتونست ازش نگاه بگيره؟ مگه زيبا و پري صورتهاي فرشته مانند نداشتند؟ مگه شيوا زيباترين فرد توي زندگي من نبود؟ پس چرا بين اين همه بايد دست ميذاشت روي مريم؟ مگه شيوا به باربد خط نداده بود و باربد فقط تحقيرش كرده بود؟ پس چرا مريم؟ اگه باربد تنها يك بار، تنها يك بار به من بد كرده بود، اگه باربد توي سختيهام تنهام گذاشته بود، دست به يقش ميگرفتم و فرياد ميزدم دست از سر مريم من بردار. اگه حتي يك بار به وضوح حرفي زده بود، ميكشتمش، اما باربد فقط نگاه ميكرد و نگاه ميكرد. بايد مريمو رها ميكردم تا باربد به آرزوش برسه؟ ميدونستم اونقدر همت داره كه بتونه كم كم دل مريمو نرم كنه. چشم تنگ كردمو دوختم به سياهي هاي شب، من چه بايد ميكردم با برادري كه همت به نابودي من گذاشته بود؟

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.